اخبار و رودیدادها
لقمه حلال
خلاصه :
محسن آقا یک ماستبندی دارد. او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد و ماست میبندد حلال باشد. آقا محسن میگوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا که سر
محسن آقا یک ماستبندی دارد. او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد و ماست میبندد حلال باشد. آقا محسن میگوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد.
عموی من کارمند یک شرکت است. او میگوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمیگیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد. عموی من میگوید: من ارباب رجوع را مجبور میکنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه میگیرم!
عموی من یک غذاخوری دارد. عمو همیشه حواسش است که غذای خوبی به مردم بدهد. او میگوید: در غذاخوری ما از گوشت حیوانات پیر استفاده نمیشود و هر چه ذبح میکنیم کره الاغ است که گوشتش تُرد و تازه است و کبابش خوب در میآید. او حتماً چک میکند که کره الاغها سالم باشند وگرنه آنها را ذبح نمیکند. عمویم میگوید: ارزش یک لقمه نان حلال از همهی پولهای دنیا بیشتر است!! آدم باید حلال و حروم نکند. عمو میگوید: تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمیکند. پول حرام بیبرکت است.
زهرا هوشیاری
معاون پایه سوم