اخبار و رودیدادها
تقدیر دانش آموزان و اولیا از معلمان
خلاصه :
وارد که می شوی، چشم های شوقمان چون پنجره هایی آفتابی، به سویت گشوده می شوند...می آیی و عطر حضورت فضای کلاس را پر می کند...ای رازدار دل های کوچک و معصوم و سنگ صبور غم های پروانه ها! تو آمده ای تا روح
وارد که می شوی، چشم های شوقمان چون پنجره هایی آفتابی، به سویت گشوده می شوند...می آیی و عطر حضورت فضای کلاس را پر می کند...
ای رازدار دل های کوچک و معصوم و سنگ صبور غم های پروانه ها! تو آمده ای تا روح حقیقت را پاسداری کنی و از چهره جاهل زمین، گرد و غبار این همه ندانستن را بزدایی...آمده ای تا نهال های سبز را، باد هرزه گرد پاییز، به داس زردش نچیند.
لب که به سخن می گشایی، صدها پرنده سپید بال، در آسمان معرفت به پرواز می آیند؛ و من لبریز این همه آبی، پریدن را تجربه می کنم...نگاهم که می کنی، تار و پود جانم لبخند می زند...
دست هایت، ریشه های کنجکاوی ام را محکم می کند و صدای فرشته سانت، سایه غول های نادانی را از کوچه های جانم می تاراند.
ای آسمانی زمینی رخسار! اینگونه که عاشقانه به رویشمان کمر بسته ای؛ دیر نیست که از هر گوشه این خاک، صنوبرانی سربلند، با انگشتان سبزشان، گیسوان خورشید دانش و فناوری را شانه بزنند و ستاره های فروزان پژوهش، از چشمان آگاه همین نوباوه گان بزرگ اندیشه، روشنی بخش رصد خانه ها تاریک جهان گردد.
تو را چه نامم ای عصاره مهربانی و ایثار و عشق؟
دوستت داریم.می ستاییمت و خاطر خستگی ناپذیرت را به واحه های خرم ایمان و عشق می سپاریم.