اخبار و رودیدادها
شهید زین الدین به روایت همسر شهید
خلاصه :
.
از کتاب نیمه پنهان ماه:
بعضی وقتها چند هفته ازش خبری نمیشد.
میرفت شناسایی.
معمولا قبلش تلفن میزد و میگفت که فعلا نمیتواند بیاید یا شاید نتواند تماس بگیرد.
همین که نفسش میآمد برای من بس بود.
همین که بفهمم یک جایی روی زمین زنده است و دارد نفس میکشد.
گاهی برایم چیزهایی مینوشت.
مثلا این که :
«تنهایی موهبتی الهی است»
با ماژیک درشت مینوشت و میزد به دیوار اتاق و در این باره با هم حرف میزدیم.