اخبار و رودیدادها

کتاب ارمیا: رضا امیر خانی


خلاصه :

.

 

 وقتی مصطفی که برای ارمیا نه تنها رفیق بلکه الگوی تمام خوبیها بود، جلوی چشمانش شهید شد...ارمیا دیگر نتوانست مثل گذشته باشد با این که جنگ تمام شده بود حاضر به بازگشت از جبهه نبود،ولی پدر به دنبالش امد و او را برگرداند ،ارمیا سعی کرد جنگ و جبهه را فراموش کند و به دانشگاه برگشت و توی تیم فوتبال دانشکده خوب بازی میکرد ولی روز مسابقه وقتی توهین های یکی از بازیکنان تیم حریف را شنید یکباره دست از بازی و دانشگاه کشید و برای پیدا کردن خودش به شمال رفت در انجا در جنگلی که نزدیک یک معدن بود تزکیه نفس کرد و.....

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران