اخبار و رودیدادها

پیچید شمیم یاس در کوچه زمان


خلاصه :

.

امروز صبح که وارد مدرسه شدیم حس و حال عجیبی همه را جا فراگرفته بود.

روسری های مشکی بچه ها و لباس های مشکی معلم ها همه نشان از حزن و اندوه بزرگی بود. هر کس دوست

داشت کاری انجام دهد، گروهی در آماده سازی میزهای صبحانه، گروهی در دکور زدن مراسم و ....

از پله های مدرسه بالا رفتیم... یکی از دختران کلاس ششمی با حس و حال دوست داشتنی اش کفش های

خواهران کوچکتر خود را در جاکفشی مرتب می کرد....

وارد نمازخانه شدیم... بوی سوختن شمع و عطر یاس  تمام فضای سالن را پر کرده بود.

بعد از خواندن قرآن و سلام به حضرت مادر، دوستانمان در پایه دوم سرود خود را اجرا کردند. نوانمایش (نه مثل

ساره ای  و مریم نه مثل آسیه و حوا) دانش آموزان پایه پنجم فضای نمازخانه را نوارنی تر از قبل کرد. با دیدن

کلیپی همه آماده شدیم تا نمایش دوستانمان را در پایه پنجم مشاهده کنیم.

چه زیبا به تصویر کشیدند الگوی واقعی زندگی مان را...

و چه زیبا به ما نشان دادند دفاع از ولایت، مهربانی و از خودگذشتگی مادرمان را...

آرزو کردم کاش بتوانم قطره ای شوم تا از دریای بیکران اسوه  زنان دو عالم جرعه ای بنوشم.

بعد از سینه زنی همه برای صرف صبحانه مهمان سفره حضرت زهرا (س) شدیم...

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید

 

  [gallery jnewsslider="true" ids="3185,3186,3187,3196,3197,3198,3199,3200,3201"]

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران