فرهنگی-کتاب خوب

شهید محمد علی رحیمی

کتاب رسول مولتان

نویسنده:زینب عرفانیان


خلاصه :

در این کتاب نه همه‌ی چهره‌ی منحوس جریان تکفیر که گوشه‌ای از روزهای تولد نامشروعش را نشان داده و پرده از جهد عاجزشان در مقابله با مخالفینشان بر می‌دارد.

برشی از کتاب

داشتم ظرف های شام را می شستم. علی آمد کنارم ایستاد. به کابینت تکیه داد. این طور مواقع می‌فهمیدم می‌خواهد سر حرف را باز کند. هر بار حرف مولتان را پیش می کشید، مضطرب می شدم.

 مسئول قبلی از عهده کارا برنیومده. خانه فرهنگ مولتان باید سر و سامون بگیره. لحنش با همیشه فرق می کرد. سعی کردم نگاهش نکنم. دلم نمی خواست موفق شود و راضی ام کند. قرار بود بشود مسئول خانه فرهنگ ایران در مولتان. از خانه فرهنگ و مسئولیتش گفت. من هم مشغول ظرف شستن. حرفی برای گفتن نداشتم؛ ولی حتی ته دلم هم به این سفر راضی نبودم. از حرف‌هایش فهمیدم در سفر دو سال پیش به مولتان به همه جا سر زده. 

شیعه پاکستان دلسوز نداره. ما هم اگه بریم اونجا شرایط خیلی سختی داریم. شیر آب را بستم و دست‌هایم را خشک کردم. هر جای دیگر می گفت، هم راهش می رفتم؛ ولی پاکستان با آن جو ضد شیعه برایم کابوس بود. فکر اینکه اتفاقی برای خودش یا بچه ها بیفتد تنم را می لرزاند. نگاهش کردم. خواستم خواهش کنم که این قد اصرار نکند. دلم نمی خواست حتی حرف پاکستان را هم بزند. علی پیش دستی کرد: 

مریم! مولتان رو برامون تکلیف کردند. اگه امروز بریم بهتر از فرداست. انگار آب سرد ریختن روی سرم. حرفم توی دهانم ماند. حرف تکلیف را که زد، خلع سلاح شدم. دیگر حرفی برای گفتن نماند.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران