فرهنگی
برشی کوتاه از زندگی شهید صادق تقدیری
خلاصه :
عشق شهید، عشق حقیقی است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.«شیفته حضرت سیدالشهدا بود. كساني كه بالاي سرش بودند، آخرين صدايش را با گفتن يا حسين هاي مكرر به خاطر دارند. 18 ساله بود که قرار رفتنش صادر شد. همیشه دوست داشت به وقت عروج سربلند باشد. آرزویش این بود که با چشماني باز به شهادت برسد تا نگويند راهش را كور كورانه انتخاب كرده است.
امدادگر همراه او مي گفت: بعد از این که شهید شد، خودم چشم هایش را با دستم بستم. اما چشم های نیمه باز او، به وقت تشییع، خبر از برآورده شدن آرزویش می داد.»
صادق تقديري، با شروع دوره راهنمایی، دنیای سخت جنگ را به چشم دید. علي رغم سن كمی که داشت از همان روزهاي ابتدايي به فعاليت های متفاوت در مسجد و پايگاه بسيج پرداخت.
دوسال بعد از ورود به دبیرستان تزکیه موفق شد با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله(ص) همراه شود. دومین حضورش اما در بین لشگر 10 سیدالشهدا رقم خورد. شرکت درعملیات فکه به عنوان پیک گروهان افتخار دیگری برایش شد تا این بار هم در گردان قاسم، حماسه آفرین باشد.
جوان برومند و نوزده ساله ای که در کنار همه فعالیت های حماسی خود، برای شهادت آرام و قرار نداشت، با تحقق مرحله دوم عملیات بزرگ کربلای پنج، این سرنوشت شیرین را به آغوش کشید.
مسعود مصدق
۲ ماه پیش
چقدر خوب میشه اگر آدرس مزار شهدا را هم بنویسید
مکان، شماره قطعه، ردیف